مرثیه ای برای یک رویا

با دستگيري شيخ مهدي كروبي، چه كنيم؟

از دو شب پيش خبر ميرسد كه ميخواهند شيخ مهدي كروبي را دستگير كنند و عده اي حيرانند كه چه كنيم اگر شيخ را بگيرند؟ برخي خود و ديگران را دلداري ميدهند كه اينقدر خر نيستند كه شيخ را بگيرند و برخي ديگر كه به تجربه دريافته اند كه محدوديتي براي خريت قابل تصور نيست، به دنبال راهي ميگردند كه مانع دستگيري شيخ شوند.

اما به راستي اگر شيخ را بگيرند چه ميشود؟ آيا واقعاً گرفتن شيخ، خريت است؟ براي پاسخ بايستي ديد كه اصلاً اين شيخ مهدي كروبي كيست؟ اين مرد كيست كه نگرفتنش برخي را ميترساند و گرفتنش برخي ديگر را؟ پيش از پاسخ ناصواب نيست كه متذكر شد پاسخ به پرسشهايي از اين دست كه فلاني – شيخ مهدي كروبي – كيست؟ قطعاً نميتواند كامل باشد، به خصوص آنكه پاسخ دهنده شخصي باشد غير از خود فلاني –اينجا شيخ مهدي كروبي- در واقع آنچه در ذيل خواهد آمد برداشت نگارنده از شيخ مهدي كروبي است به عنوان يك سياستمدار، آنهم با واسطه اخبار مكتوب و منقول. اما به نظر نگارنده:

1- شيخ مهدي كروبي سياستمدار است. او سياست را – حداقل در اين محدوده جغرافيايي- خوب ميشناسد و لوازمش را پذيرفته است. او در عين حال كه حكم حكومتي را ميپذيرد، تا پايين پله هاي مجلس به استقبال يدالله سحابي نيز ميرود. او ميداند كه دنياي سياست، دنياي سود و هزينه است. او ميداند كه عالم سياست فراز و فرود دارد. زماني لازم است بر صندلي رياست مجلس تكيه زد و زماني لازم است در دفتر روزنامه اي كه از همه سو مورد هجمه است – روزنامه سلام – نشست.

2- مهدي كروبي زمان شناس است. او به تجربه دريافته كه در عالم سياست نتيجه مطلوب تركيبي است از كنش سياسي مناسب در زمان مناسب. او ميداند كه زمان مناسب ترك صندلي مجلس چه زماني است – ترك مجلس كه منجر به آزادي نماينده همدان شد – و كي بايستي بر مشكلات اقتصادي مردم تاكيد نمود –انتخابات رياست جمهوري نهم- .

3- مهدي كروبي داراي اصول است. او ميداند كه در عالم سياست هم بايستي از بعضي چيزها كوتاه نيامد و تحت هر شرايطي رعايتشان نمود. او ميداند كه همين اصول است كه ضامن حيات يك سياستمدار است و ميداند كه پاشنه آشيل و چشم اسفنديار هر سياستمداري تخطي از اصولش است. او حمايت از زندانيان سياسي – حداقل بخشي از آنها – را يك اصل ميداند و هيچگاه از آن كوتاه نيامده است.

59419b6a96

برپايه همين ويژگيهاست كه مهدي كروبي در زماني كه طرف مقابل سعي داشت با تاكيد بر قانون گرايي و تكيه بر نمايش رسانه اي اعترافات غائله را بخواباند، پرده از وحشيگري هايش در رفتار با زندانيان برداشت و هرچه را رشته بودند پنبه كرد. وي در اين راه روزنامه اش را فدا كرد و از اصولش كوتاه نيامد.

واقعيت آن است كه طرف مقابل راهي جز دستگيري مهدي كروبي ندارد، به بياني بهتر مهدي كروبي راهي جز دستگيريش باقي نگذاشته است. شيخ مهدي كروبي به درستي دريافته كه اين زمان نه تنها بايد ايستاد، كه بايد موي دماغ طرف مقابل شد، بايد صدايش را درآورد، بايد آنقدر عصبانيش كرد كه عربده بكشد. طرف مقابل خريت را زماني مرتكب شد كه تقلب كرد، كه تقلب را تاييد كرد، كه صدايش را بالا برد.

مساله ساده است، به همين سادگي كه اگر خريت كردي، نبايد صدايت را بلند كني، وگرنه عرعرت تمام دنيا را پُر خواهد كرد. طرف مقابل راهي جز دستگيري مهدي كروبي ندارد، راهي كه كوس خريتش را در عالم مينوازد.

لذا آنها كه ميدانند در اين راه فراز و فرود هست و گاهي ناگزير به دادن هزينه اند، آنها كه از اصولشان كوتاه نخواهند آمد و مترصد زمان مناسب براي ضربه زدن به طرف مقابل اند، نبايد از دستگيري شيخ مهدي كروبي فرزند احمد، نگران باشند. كروبي خودش گفته است: مردم مقاوم باشند.

والسلام.

نگارنده: افراخته

سپتامبر 13, 2009 Posted by | سياسي | , , | ۱ دیدگاه