مرثیه ای برای یک رویا

با شما هستم !

مسيح علينژاد در یکی از آخرین نوشته هایش از احمدينژاد دو سوال به ظاهر ساده پرسیده، این كه اگر دختر خودت به جاي اين دختر بود، چه ميكردي؟؟ آیا بازهم در جواب سوال خبرنگاران خارجی عکس زن مصری کشته شده در آلمان را از جیبت خارج میکردی؟؟ آیا میگفتی که مشابه این اتفاق در ونزوئلا! هم افتاده است و سناریوی رادیوهای بیگانه و عوامل صهیونیست میباشد؟!!

ویا اگر یکی از پسرانت به جای این پسر بود چه میکردی؟؟ نه میخواهم بدانم که واقعا چه میکردی؟!!

آيا اين مردك پاسخي خواهد داشت؟؟ آیا هیچ یک از عوامل و مسببین این فجایع و حوادث هنوز آنقدری از شرف و انسانیت – نمیگویم دیانت و اسلام حتی- در وجودشان باقی مانده که پاسخی هرچند ابلهانه و خام دستانه بتوانند برای این 2 پرسش بسیار ساده دست و پا کنند؟

البته میتوان حدس زد که اراجیفی ردیف خواهند کرد در باب اینکه اینها عوامل استکبار و صهیونیست جهانی هستند و از کسانی پول گرفته اند تا جلوی دوربین این حرفها را بزنند تا بتوانند به این بهانه ویزایی و پناهندگیی و گرین کارتی بگیرند و این قضایا از بیخ مشکوک! است و دست آمریکای سابقا جهانخوار در این کارهاست و دامن نظام اسلامی از این اتهامات مبراست! و همه خوبیهای عالم در ما و نظام ما خلاصه شده است و دیگرانند که چشم دیدن ما را ندارند! وچه وچه وچه…

اینان لابد همگان را ازجنس خود میپندارند که حاضرند برای رسیدن به خواسته های نامشروعشان هر گناهی بکنند و به هر رذیله ای تن دردهند و به هر ریسمانی چنگ زنند و شرف و آبرو و انسانیت نداشته شان را به بهای به چنگ آوردن قدرت و ثروت این مرز و بوم به حراج بگذارند وهیچ ککشان هم نگزد از اینکه جوانان این مملکت را دارند به خاک و خون میکشند و ظلم میکنند و در جنایت و پستی و رذالت کم از هیتلر و استالین و صدام روا نمیدارند بر مردم هموطنشان، که در بعضی جاها حتی درس هم میدهند به این بزرگان!

در این میان اما هستند هنوز انسانهایی آزاده و حق طلب که با شنیدن این فجایع و درد دلهای این جوانان ، هوش از سرشان و خواب از چشمانشان میپرد و برای رفع این مظالم و ستاندن حق مظلومین از ظالمین، فریادشان بلند است و از هیچ کوششی دریغ نمیکنند، که نمونه بارزشان شاید شیخ مهدی کروبی باشد و وکیلان دربند دیگر و …

و ماییم این میان و پرسشی هنوز بی پاسخ  که پاسخش شاید تکلیفمان را با خودمان لا اقل مشخص میکند، اینکه واقعا  اگر این فجایع بر ما و خانواده و نزدیکان ما میرفت، به دنبال دست استکبار جهانی میرفتیم ؟ و یا ظالمان را در خیابانهای پاستور و مرکز شهر میجستیم و یقه اشان را دودستی میچسبیدیم و سرشان را به طاق چنان میکوبیدیم که در تاریخ بنویسند؟ ویا شاید هم همچنان فقط به عنوان یک تماشاچی ساده مینشستیم و نظاره میکردیم و هرازچندی برای یکی از این دلیران ایران زمین -که هنوز نسلشان خداروشکر منقرض نشده-، هورایی میکشیدیم و کف و سوتی خرجش مینمودیم؟ و بعد هم مینشستیم و یک مطلب بلند بالا در این راستا در وبلاگمان مینوشتیم و لینکش را در بالاترین و فیس بوک حواله میکردیم و دلمان خوش بود که داریم مبارزه میکنیم و اطلاع رسانی میکنیم و جنبش مدنی به راه انداخته ایم در فضای مجازی؟!

به راستی اگر این فجایع را در حق خواهر و برادر خودتان میکردند، چه واکنشی نشان میدادید؟

با شما هستم آقای احمدی نژاد!

با شما هم هستم آقای حداد عادل، آقای توکلی، آقایان لاریجانی،… با همه شمایانی که در ساختمان بهارستان مینشینید و اسمتان را گذاشته اید وکیل ملت! با شما هستم.

با شما هم هستم خواننده عزیز این مطلب!

با شما هستم…

سپتامبر 27, 2009 Posted by | اجتماعي, سياسي | , , , , | بیان دیدگاه

ترانه نعره بکش به حالم بخند / ترانه گریه کن چشاتو ببند

آهنگ جدید شاهین نجفی: وقتی خدا خوابه

لینک دانلود

سه نفر، سه مرد، از جنس مرگ

یه تن که شکسته شده از جنس تگرگ

سه اراده، شش بیضه، سه آلت

یه ترانه، یه بهانه و یه فرصت

سه مغز پر از آیه و خشم و شهوت

یه اتاق، یه کبوتر، یه حرمت

تو رگاشون که جاریه آب منی

تو تو لحظه ای که تو حسرت مردنی

وحشت از تو چشماش فوران میزد

دستاش بسته بود فقط فریاد میکرد

اوین صداشو خفه میکرد تو دیوار

درد دخول و چندش از این تکرار

زخم رعشه ی خنده هاشون و تن

ترانه گریه کن چشاتو ببند

تو بکن برادر خدا خوابه

بکن مثل تاریخ کردنی کردنی

بدن مجروح و پاره شو بسوزون

روی نعش این کبوتر آیه  بخون

زمین وارثتو ببین خون گریه کن

زمین منفجر شو، بپاش، حیا کن

شب از هم بدر طرح آسمونو

فلک به زیر بکش زمین و زمونو

زمین تف کن تو صورتم اگه ساکتم

اگه واسه ترانه صدتا ترانه نگم

اگه واسه ترانه صدتا ترانه نگم

ترانه نعره بکش به حالم بخند

ترانه گریه کن چشاتو ببند

ترانه ببین چطور غرقم تو لجن

ترانه تو بیا این بار منو خط بزن

ترانه نعره بکش به حالم بخند

ترانه گریه کن چشاتو ببند

ترانه ببین چطور غرقم تو لجن

ترانه تو بیا این بار منو خط بزن

یه سر رو سنگفرش و خواب و فشنگ

یه بدن، یه سرباز و اشک تفنگ

یه بسیجی عاشق رنگ سبز

یه پلیس، یه پولس مسیح و نفی جنگ

یه آخوند رها توی قلب مردم

یه عمامه به سر توی دست کژدم

یه مهسا، ژیلا، شیوا، محمد

عیسی، عدنان، کاوه، جلوه، احمد

یه وکیل بی وکیل و درد قفس

سیلی و فحش و سلول و حبس نفس

یه بغض بلوری تو گلوی قناری

یه صدا، یه گلوله، یه زخم کاری

یه محمود اما از جنس زغال

یه حقارت، توهم، حس کمال

یه دولت که از معده ملت قی شده

گله ای که سی ساله وله، پی شده

خط بد و زشت و سیاه یه مدال

دکتر و مریض و مجرم و بی سواد

مثل هاله نور دور سر میخ

کاریکاتور یه دیکتاتور بوق و بیغ

ولی فقیه وقیح شنیع

یه معاویه گم تو لباس علی

ترانه ببین این کشتیو تو لجن

ترانه اسمشو از این دفتر خط بزن

ترانه اسمشو از این دفتر خط بزن

سپتامبر 17, 2009 Posted by | فرهنگي, اجتماعي | , , | ۱ دیدگاه

با دستگيري شيخ مهدي كروبي، چه كنيم؟

از دو شب پيش خبر ميرسد كه ميخواهند شيخ مهدي كروبي را دستگير كنند و عده اي حيرانند كه چه كنيم اگر شيخ را بگيرند؟ برخي خود و ديگران را دلداري ميدهند كه اينقدر خر نيستند كه شيخ را بگيرند و برخي ديگر كه به تجربه دريافته اند كه محدوديتي براي خريت قابل تصور نيست، به دنبال راهي ميگردند كه مانع دستگيري شيخ شوند.

اما به راستي اگر شيخ را بگيرند چه ميشود؟ آيا واقعاً گرفتن شيخ، خريت است؟ براي پاسخ بايستي ديد كه اصلاً اين شيخ مهدي كروبي كيست؟ اين مرد كيست كه نگرفتنش برخي را ميترساند و گرفتنش برخي ديگر را؟ پيش از پاسخ ناصواب نيست كه متذكر شد پاسخ به پرسشهايي از اين دست كه فلاني – شيخ مهدي كروبي – كيست؟ قطعاً نميتواند كامل باشد، به خصوص آنكه پاسخ دهنده شخصي باشد غير از خود فلاني –اينجا شيخ مهدي كروبي- در واقع آنچه در ذيل خواهد آمد برداشت نگارنده از شيخ مهدي كروبي است به عنوان يك سياستمدار، آنهم با واسطه اخبار مكتوب و منقول. اما به نظر نگارنده:

1- شيخ مهدي كروبي سياستمدار است. او سياست را – حداقل در اين محدوده جغرافيايي- خوب ميشناسد و لوازمش را پذيرفته است. او در عين حال كه حكم حكومتي را ميپذيرد، تا پايين پله هاي مجلس به استقبال يدالله سحابي نيز ميرود. او ميداند كه دنياي سياست، دنياي سود و هزينه است. او ميداند كه عالم سياست فراز و فرود دارد. زماني لازم است بر صندلي رياست مجلس تكيه زد و زماني لازم است در دفتر روزنامه اي كه از همه سو مورد هجمه است – روزنامه سلام – نشست.

2- مهدي كروبي زمان شناس است. او به تجربه دريافته كه در عالم سياست نتيجه مطلوب تركيبي است از كنش سياسي مناسب در زمان مناسب. او ميداند كه زمان مناسب ترك صندلي مجلس چه زماني است – ترك مجلس كه منجر به آزادي نماينده همدان شد – و كي بايستي بر مشكلات اقتصادي مردم تاكيد نمود –انتخابات رياست جمهوري نهم- .

3- مهدي كروبي داراي اصول است. او ميداند كه در عالم سياست هم بايستي از بعضي چيزها كوتاه نيامد و تحت هر شرايطي رعايتشان نمود. او ميداند كه همين اصول است كه ضامن حيات يك سياستمدار است و ميداند كه پاشنه آشيل و چشم اسفنديار هر سياستمداري تخطي از اصولش است. او حمايت از زندانيان سياسي – حداقل بخشي از آنها – را يك اصل ميداند و هيچگاه از آن كوتاه نيامده است.

59419b6a96

برپايه همين ويژگيهاست كه مهدي كروبي در زماني كه طرف مقابل سعي داشت با تاكيد بر قانون گرايي و تكيه بر نمايش رسانه اي اعترافات غائله را بخواباند، پرده از وحشيگري هايش در رفتار با زندانيان برداشت و هرچه را رشته بودند پنبه كرد. وي در اين راه روزنامه اش را فدا كرد و از اصولش كوتاه نيامد.

واقعيت آن است كه طرف مقابل راهي جز دستگيري مهدي كروبي ندارد، به بياني بهتر مهدي كروبي راهي جز دستگيريش باقي نگذاشته است. شيخ مهدي كروبي به درستي دريافته كه اين زمان نه تنها بايد ايستاد، كه بايد موي دماغ طرف مقابل شد، بايد صدايش را درآورد، بايد آنقدر عصبانيش كرد كه عربده بكشد. طرف مقابل خريت را زماني مرتكب شد كه تقلب كرد، كه تقلب را تاييد كرد، كه صدايش را بالا برد.

مساله ساده است، به همين سادگي كه اگر خريت كردي، نبايد صدايت را بلند كني، وگرنه عرعرت تمام دنيا را پُر خواهد كرد. طرف مقابل راهي جز دستگيري مهدي كروبي ندارد، راهي كه كوس خريتش را در عالم مينوازد.

لذا آنها كه ميدانند در اين راه فراز و فرود هست و گاهي ناگزير به دادن هزينه اند، آنها كه از اصولشان كوتاه نخواهند آمد و مترصد زمان مناسب براي ضربه زدن به طرف مقابل اند، نبايد از دستگيري شيخ مهدي كروبي فرزند احمد، نگران باشند. كروبي خودش گفته است: مردم مقاوم باشند.

والسلام.

نگارنده: افراخته

سپتامبر 13, 2009 Posted by | سياسي | , , | ۱ دیدگاه